الاغ کشاورز

روزی الاغ یک کشاورز به درون چاه افتاد و ساعتها گریه کرد. کشاورز تصمیم گرفت فکری به حال ماجرا کند. سرانجام به این فکر افتاد که چون الاغ پیر است بهتر است چاه را بپوشاند. الاغ ارزش بیرون آوردن از چاه را ندارد. چند تن از همسایگانش را صدا کرد تا با بیل خاکها را داخل چاه بریزند. الاغ که این را فهمید شروع به زاری کرد. اما چیزی نگذشت که ساکت شد.

بعد از مقداری خاک پاشیدن کشاورز به درون چاه نگاه کرد و از چیزی که میدید متعجب میشد. با هر بیل خاکی که داخل چاه ریخته میشد، الاغ آنها را از بدنش میتکاند و یک قدم بالاتر می آمد. همین کار ادامه پیدا کرد و طولی نکشید که الاغ به لبه ی چاه رسید.

نتیجه:زندگی همیشه سختی دارد. اما شما میتوانید از هر کدام از سختی ها به عنوان یک پله ی ترقی استفاده کنید. ما میتوانیم با تسلیم نشدن در برابر مشکلات از عمیق ترین چاه ها و گرفتاری ها خلاص شویم

ایران، رسما آمریکا را تهدید به مقابله به مثل کرد

داستان

چاه ,الاغ ,کشاورز ,یک ,ها ,ی ,به درون ,درون چاه ,چاه را ,داخل چاه ,کشاورز به

مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

نفس بکش kavireci مدرسه آفتاب آموزش طراحی سایت و کسب و کار اینترنتی جاذبه فیلم ایران یادداشت های من رایان فایل خلاصه کتاب روش تحقیق در روانشناسی و علوم تربیتی دکتر دلاور وب سایت تخصصی روانشناسی فروشگاه لپتاپ سِروِر